قد و قواره دنیا چیز دیگری است، بد گولمان زدند؛ می پرسی مثلا کجا؟
مثلا یادت هست مداوم می گفتی که تو چقدر خوبی و من دلم غنج می رفت؟
فکر می کردم که خوبی چه چیز خوبی است! اما حالا که گرد بهار، دریده این دشت بی بر و رو رو می فهمم که خوبی چندان هم خوب نیست! خوب بودن ارزش نیست، فقط یک نوع آفرینش است، مثل مرد و زن! یک صفت بیهوده بد قواره! می پرسی چرا؟
نه به دیار باقی می شتابند و نه به عرش اعلا؛ یکهو نفسشان می گیرد و تمام!
تهِ تهِ تهش هم خبرش به جماعتی می رسد و چند خط در میانشان با صدایی آرام می گویند: «آخی!»
قد و قواره دنیا چیز دیگری است؛ بد گولمان زدند ژوزفین! بد!